moshaverrkhob moshaverrkhob
|
قصه كودكانه در مورد حرف شنوي به كودكان مي آموزد كه حرف شنوي يكي از مهم ترين ويژگي هاي يك انسان خوب است. حرف شنوي باعث مي شود كه كودكان از خطرات دوري كنند و به سلامت خود آسيب نرسانند. قصه كودكانه در مورد حرف شنوي از خود و ديگران در برابر خطرات محافظت كنند. ۱.قصه آنوشا، دختر حرف شنو اونوشا به حرف مادرش گوش نكرد و از روي پله ها بالا و پايين پريد. يك دفعه، حواشش پرت شد و زمين خورد. پايش شكست و به بيمارستان رفت. وقتي آنوشا از بيمارستان مرخص شد، مادرش به او گفت: «اگه حرف گوش مي كردي، پايت نمي شكست.» اونوشا از اينكه حرف مادرش را گوش نكرده بود، پشيمان شد. او قول داد كه هميشه حرف گوش كند. از آن روز به بعد، آنوشا هميشه حرف مادرش را گوش مي كرد. او ديگر از روي پله ها بالا و پايين نمي پريد و حواسش به حرف هاي مادرش بود. يك روز، آنوشا با پدرش به بازار رفته بود. پدرش به او گفت: «از اين خيابان رد نشو كه خطرناكه.» اونوشا به حرف پدرش گوش كرد و از آن خيابان رد نشد. او به جاي آن، از خيابان ديگري رد شد كه امن تر بود. پدر آنوشا از اينكه او حرفش را گوش كرده بود، خيلي خوشحال شد. او به آنوشا گفت: «خيلي خوشحالم كه بالاخره حرف گوش مي كني.» اونوشا لبخندي زد و گفت: «من هميشه حرف شما رو گوش مي كنم.» از آن روز به بعد، آنوشا هميشه حرف پدر و مادرش را گوش مي كرد. او مي دانست كه حرف شنوي خيلي مهم است و مي تواند از او در برابر خطرات محافظت كند.
۲.قصه حسني حرف گوش كن يك روز، مادر حسني به او گفت: «حسني جان، امروز مي خواهيم برويم پارك.» حسني با خوشحالي گفت: «باشه، مامان.» حسني و مادرش وسايل مورد نيازشان را جمع كردند و راهي پارك شدند. وقتي به پارك رسيدند، مادر حسني به حسني گفت: «حسني جان، لطفاً از درختان بالا نرو.» حسني با بي حوصلگي گفت: «چرا؟» مادر حسني گفت: «چون خطرناك است.» حسني گفت: «من كه بلدم از درختان بالا برم.» و بدون توجه به حرف مادرش، از درختي بالا رفت. حسني تا بالاي درخت رفت و داشت از آن لذت مي برد كه ناگهان شاخه درخت شكست و حسني افتاد. حسني زمين خورد و از ناحيه دستش آسيب ديد. مادر حسني با ديدن حسني كه روي زمين افتاده بود، خيلي ناراحت شد و به او گفت: «حسني، ببين چه كار كردي؟ به حرف من گوش نمي دهي و حالا آسيب ديدي.» حسني با ناراحتي گفت: «آخ، دستم درد مي كند.» مادر حسني حسني را به خانه برد و دستش را پانسمان كرد. حسني بعد از اين ماجرا فهميد كه حرف گوش نكردن كار اشتباهي است. او از مادرش عذرخواهي كرد و قول داد كه از اين به بعد هميشه به حرف هاي او گوش دهد. نتيجه پيشنهاد مشاور: ۲۲ داستان آموزنده جديد كودكانه
۳. قصه درماني براي لجبازي يك روز، مادر ليلي به او گفت: “ليلي، امروز بايد بروي به خانه مادربزرگت. او بيمار است و به كمكت نياز دارد.” ليلي با عصبانيت گفت: “من نميروم! من از مادربزرگت بدم ميآيد.” مادر ليلي گفت: “ليلي، اين كار درستي نيست. مادربزرگت خيلي دوستت دارد و به كمكت نياز دارد.” منبع:كانون مشاوران ايران-قصه كودكانه در مورد حرف شنوي ✔️ ۵ داستان آموزنده
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |