moshaverrkhob moshaverrkhob
|
هوش عاطفي[۱]، كه در برخي مواقع به صورت EQ بيان مي شود، به توانايي شخص براي تشخيص، شناخت، مديريت و استدلال در رابطه با عواطف اشاره دارد. اين يك توانايي مهمي در ارتباطات ميان فردي است – يك موضوع روزي كه محدود به روانشناسي نمي باشد و در دنياي تجارت هم اهميت دارد. اين واژه براي اولين بار توسط روانشناسان و در دهه ۱۹۹۰ مصطح شد، ولي كاربردهاي آن سريعا در ساير حوزه ها، شامل تجارت، آموزش و فرهنگ رايج به سرعت گسترش يافت. روانشناساني به اسم هاي پيتر سالوي و جان دي. ماير[۲]، كه هر دو جزو محققان پيشرو در اين زمينه بودند، هوش عاطفي را به عنوان توانايي فرد براي تشخيص و شناخت عواطف در خودش و ساير افراد تعريف كردند. اين توانايي همچنين شامل بهره مندي از اين شناخت عواطف در تصميم گيري، حل مسائل و ارتباط برقرار كردن با ساير افراد مي باشد. در گذشته، عواطف و هوش به عنوان دو مورد متضاد در نظر گرفته مي شدند. با اين وجود، محققين حوزه روانشناسي عاطفي در سالهاي اخير به شناخت و تاثير اين مورد بيشتر علاقمند شده اند. اين حوزه فرآيندهاي شناختي و تعاملات عواطف و تاثير آنها بر روي نحوه تفكر افراد را مورد بررسي قرار مي دهد. همچنين اين حوزه نحوه تاثير عواطف و حالت هاي رواني، همانند خوشحالي، عصبانيت، ترس و ناراحتي را بر روي رفتار و تصميم گيري افراد بررسي مي كند. هوش عاطفي: عامل مهم براي موفقيت گولمن در كتاب مشهور خودش بيان مي كند كه هوش عاطفي مي تواند حداقل در حوزه پيشبيني موفقيت در زندگي داراي اهميت زيادي باشد. وي بيان كرده است كه شايستگي عاطفي همچنين مي تواند نقش مهمي را در محيط كاري ايفا كند. اين مفهوم به سرعت منجر به جلب توجه عموم افراد شد كه شامل مديران منابع انساني و رهبران تجارت هم بود. محققان بيان كردند كه هوش عاطفي بر روي نحوه تاثير تعاملات كارمندان با همكاران تاثير مي گذارد. همچنين فرض مي شود كه EQ در مديريت استرس و تضاد كاركنان و همچنين عملكرد كلي موجود در محيط كار تاثير گذار است. مطالعات صورت گرفته نشان داده اند كه كارمندان داراي نمرات بالاتر در سنجش هاي EQ، همچنين تمايل دارند تا در سنجش هاي مربوط به عملكرد ميان فردي، توانايي هاي رهبري و مديريت استرس، به عنوان افراد سطح بالا رتبه بندي شوند. ساير مطالعات صورت گرفته هوش عاطفي بالاتر را با رضايت شغلي و همچنين عملكردي كلي شغل مرتبط دانسته اند. گولمن بيان كرده است در حاليكه هوش مرسوم عبارت از كيفيت مربوط به موفقيت رهبري است، ولي اين مورد به تنهايي كافي نمي باشد. افرادي كه در كار خودشان موفق هستند، صرفا افراد باهوشي نيستند – همچنين آنها دارا هوش عاطفي بالايي هم مي باشند. ولي هوش عاطفي فقط مربوط به CEO ها و مديران ارشد نمي باشد. اين يك ويژگي است كه در هر سطحي از شغل فردي اهميت دارد، چه شما يك دانشجويي باشيد كه در دوره انترن هستيد يا يك كارمند ارشدي باشيد كه نقش رهبري را داريد. در صورتي كه شما بخواهيد در محيط كاري به موفقيت دست يابيد و به درجات بالايي در حرفه خود برسيد، هوش عاطفي براي موفقيت شما يك مورد مهمي خواهد بود. چرا هوش عاطفي در محيط كاري اهميت دارد بر اساس يكي از ارزيابي هاي صورت گرفته[۴] در مورد مديران استخدامي، در حدود ۷۵ درصد از پاسخ دهندگان بيان كردند كه آنها در استخدام كارمندان، EQ را به عنوان عامل مهمتري نسبت به IQ در نظر مي گيرند. برخي از دلايلي كه مربوط به اهميت هوش عاطفي در موفقيت كاري مي باشد، عبارتند از: هوش عاطفي مي تواند منجر به ايجاد تصميمات تجاري بهتري شود هر چند كه ممكن است برخي افراد به صورت طبيعي داراي مهارت هاي عاطفي باشند، ولي يك سري مواردي وجود دارند . هر شخصي براي افزايش توانايي خودش در شناخت و استدلال بر مبناي عواطف، مي تواند از آنها استفاده كند. در يك محيط كاري كه اغلب روابط و تصميمات تجاري صورت گرفته برمبناي شناخت ميان فردي، كار تيمي و ارتباط مي باشند، هوش عاطفي مي تواند مفيد باشد. [۱] Emotional Intelligence [۲] Peter Salovey and John D. Mayer [۳] Daniel Goleman’s book Emotional Intelligence: Why it can Matter More Than IQ [۴]https://www.careerbuilder.ca/share/aboutus/pressreleasesdetail.aspx?id=pr652&sd=8%2f18%2f2011&ed=8%2f18%2f2099 چگونه آسيب هاي بعد از طلاق را ترميم كنيم؟ آيا افراد فاقد اين توانايي مي توانند توانايي هاي خودشان را براي شناخت و مديريت عواطف بهبود دهند؟ عواملي از قبيل تربيت و شخصيت نقش مهمي را در ايجاد هوش عاطفي دارند، ولي هوش عاطفي يك مهارتي است كه مي تواند از طريق تمرين و تلاش بهبود يابد. يكي از مطالعات صورت گرفته در اين زمينه[۱] نشان داده است مشاركت كنندگاني كه در زمينه هاي شايستگي عاطفي كليدي آموزش مي بينند. نه تنها پيشرفت هاي پايداري در هوش عاطفي دارند، بلكه همچنين پيشرفت هايي را در بهزيستي فيزيكي و رواني ، روابط اجتماعي بهتر، سطوح پايين كورتيزول (هورمون استرس) تجربه مي كنند. بنابراين در صورتي كه شما علاقمند هستيد تا با استفاده از مهارت هاي هوش عاطفي، عملكرد خودتان را در محيط كاري بهبود بدهيد، برخي از نكات وجود دارند كه بايد آنها را رعايت بكنيد: خودآگاهي موجود در خودتان را افزايش بدهيد خودآگاهي شامل مطلع بودن نسبت به جنبه هاي مختلف خودتان مي باشد كه شامل عواطف و احساسات است. اين مورد يكي از جنبه هاي مبنايي هوش عاطفي مي باشد. شما به منظور تشخيص عواطف خودتان و شناخت عوامل اين احساسات، در مرحله اول نياز به خودآگاهي داريد. از نظر مركز مشاوره روش هاي مربوط به بهبود خودآگاهي عبارتند از: توجه كردن به احساس خودتان در لحظات مختلف روز. اين عواطف چه تاثيري بر روي نحوه پاسخ شما دارند؟
افرادي كه خودكنترلي بهتري دارند، توانايي بيشتري براي انطباق دادن خودشان با موقعيت هاي در حال تغيير دارند. آنها همه چيز را نشان نمي دهند، و منتظر پيدا كردن روش هاي مناسبي مي مانند تا عواطف خودشان را بيان كنند و بدون ارائه و در همان لحظه واكنش نشان نمي دهند. همچنين آنها نحوه تاثير اظهارات عاطفي خودشان بر روي ساير افراد را هم در نظر مي گيرند. روش هاي براي بهبود مهارت هاي خود كنترلي در محيط كاري: پيدا كردن تكنيك هايي براي برخورد با استرس مربوط به كار: پيدا كردن سرگرمي هاي خارج از محيط كار، يك نقطه شروع مناسبي مي باشد. منبع: مركز مشاوره و روانشناسي ايران-۵ روش براي داشتن هوش عاطفي بيشتر در محيط كاري
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |